دل نوشته هایم در مورد امام حسین(ع) و عاشورا
من می خواهم حرفهای دلم را در مورد کربلا بزنم .من خیلی احساس دل شکستگی دارم و غمگین هستم.
رو ز تا سو عا و عاشوراوماه محرم برا ی من یک غمگینیه .مردم در این ماه لباس سیاه می پوشند.مسلما نان و شیعیان در مجلس عزای امام حسین(ع) شرکت می کنند و نوحه می خوانند و سینه می زنند و حسین حسین می گویند.
گل و شاهپرک میگند ماه غم شده .گل هم گلاب می ده برای عزای امام حسین ماهی و گنجشک هم غمگین هستند.
بلبل آواز نمی خواند،روزی است که پرندگان وبلبل هم آواز نوحه می خوانند دلم خیلی برای حضرت علی اصغر می سوزد که یزید لعنت الله علیه دستور داد او را بکشند .با یک تیر زدند به علی اصغر حضرت ابو الفضل رفته بود آب بیاره و فرمانده ی سپاه یزید دستور داد با تیر به آن حضرت بزنند و دستش را قطع کردند اول یکی از دستهایش و بعد یکی دیگر و نگذاشتند آب به امام حسین (ع) برسد .
امام سجاد مریض بود و اذیتش کردند .خانواده ی امام حسین و بچه های حضرت زینب و شهدای کربلا رنج و غم بسیار بزرگی کشیده اندواحساس خیلی غمگینی داشتند.
پدرم می گه امام حسین (ع)و خانواده اش این رنجها و سختیها راکشیدند تا دین اسلام بماند.